نسريننسرين، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره
باباي نسرينباباي نسرين، تا این لحظه: 53 سال و 1 ماه سن داره
مامان نسرينمامان نسرين، تا این لحظه: 43 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره
كلاس زبانكلاس زبان، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره
كلاس خوشنويسيكلاس خوشنويسي، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره
كلاس نقاشيكلاس نقاشي، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره
كلاس تكواندوكلاس تكواندو، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره
كلاس يو سي مثكلاس يو سي مث، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره
تاسيس وبلاگمتاسيس وبلاگم، تا این لحظه: 4 سال و 6 روز سن داره
كتابخانه اتاقمكتابخانه اتاقم، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره
ديدار من با قصه ها عوض ميشوندديدار من با قصه ها عوض ميشوند، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره
دوستي با آوينا جونممممم پرنسسي ترين دوست دنيادوستي با آوينا جونممممم پرنسسي ترين دوست دنيا، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

دخـــــــــــnasrinـــــــــــتـري از جــنــــــــســــ پايــــيز

خاطرات پرنسسي با رويا هاي پاييزي

من تصميم دارم........

1399/2/28 18:26
1,261 بازدید
اشتراک گذاری

سلام امروز يه روز خاصه........چرا؟ من امروز20 ص از كتاب قصه ها عوض ميشوند1 رو خوندم و الانم دارم قصه ها عوض ميشوند2 رو ميخونم كلي با ابي جووووووونم رويا پردازي كردم                                                                                                                     من تصميم دارم يه كتاب بنويسم ولي فعلا نميگم راجع به چيه فقط اينو بگم كه پرنسس دوست ها اونو دوست خواهند داشت ...........    و يه كتاب هم دارم مينويسم و به محض اينكه فصل 1 شو كامل كردم ميزارم براتون و فصل هاي ديگه اش رو هم هر وقت نوشتم ميزارم اين اسم ها رو همين الان براي كتابم پيدا كردم كتابي كه دارم الان مي نويسمش« برج رويا هاي يك نوجوان در آسمان رويا هايش» يا         «افسانه ها به حقيقت مي پيوندند»يا« رويا ها رويا باقي نمي مانند....... روزي به حقيقت مي پيوندند» يا«قصر بلوريني از جنس رويا» يا «رويايي كه قلبم به آن پيوست» يا« برج رويا هاي يك نوجوان در آسمان خيالاتش» لطفا نظر بدين...... كدوم بهتره؟                             خب يكم از فاز نويسندگي بيايم بيرون.... فردا و پس فردا يه تولد مجاز تو وبم بر پاست ........................به مناسبت؟؟؟؟  اونم ميگم          فردا وبم يك ماهه ميشه همينطور آشنايي من با مبينا جوووون و پس فردا به مناسبت يكماهه شدن دوستي من و نيلا جووووون            همه ي ني ني وبلاگي ها دعوتن ........ تولد مجازي چجوريه؟ فردا مي فهمين و اما چند تا عكس پرنسسي كه كپي ممنوعه

خب فعلا نظر و لايك فراموش نشه

پسندها (5)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

千.𝓏千.𝓏
28 اردیبهشت 99 18:49
موفق باشی عزیزم . با آرزو های رنگین برات به وب ماهم سربزن لطفا 😘😍
نســـــــnasrinـــــــريــن
پاسخ
ممنون خوشملم. خيلي لطف داري حتما

28 اردیبهشت 99 19:02
ببخشید نسرین گلی ولی یه کوچولو اسم کتابات طولانیه 😊 یه ذره باید خلاصش کنی😍
بعد اینکه ...... اها 
باید فعلا رو یه کتاب تمرکزتو بزاری چون بعدا داستان هات قر و قاتی میشه😊
نســـــــnasrinـــــــريــن
پاسخ
😊باشه حتما روش فكر ميكنم و اسم كوتاه تري پيدا ميكنم😘آره فعلا ميخوام اين داستانمو كامل كنم بعد برم داستانيكه هنوز جز خودم و خدا كسي نميدونه راجع به چيه رو بنويسم😊
زهرا‌بانوزهرا‌بانو
28 اردیبهشت 99 19:31
موفق باشی عزیزم
به نظر من: رؤیایی که قلبم به آن پیوست قشنگه
نســـــــnasrinـــــــريــن
پاسخ
ممنون اجي زهراي مهربون تو هم همينطور گلم متشكرم كه نظرتو گفتي😘

28 اردیبهشت 99 21:05
نسرین خانوم😭نمی گی آوینا بهت حساسه....آردین سرت یقه پاره می کند و رگ غیرتش برای آبجی نسرین میزنه بالا؟!
پس دو قلو ها چی چرا چیزی درباره دو قلوها ننوشتی؟
نســـــــnasrinـــــــريــن
پاسخ
قربون حس آوينا جون غيرت قهر مان كوچيكم آردين برم چشم راجع به اونا هم مينويسم