اولين روز ارديبهشت چگونه گذشت
سلام دوستان عزيزم من امروز حدود10 بيدار شدم صبحانه كه هيچوقت نمي خورم اومدم سر وقت ني ني وبلاگ تا وقت ناهار دسپخت مامان خوشملم كه دستپختش هم مث خودشه(خوشمل تركيبي از خوشگل و خوشمزه )خخخخخ بعد از ناهار و گپ و گفت با مامانم يه بارون خوشگل باريد و من ازش يه پست گذاشتم منم فرصتو غنيمت شمردم و شروع كردم به عكس گرفتن توي عكس دوم زنبور كوچولو يي هست كه رفته تو شكوفه و داره شهد جمع ميكنه راستي يادم رفت بگم12ونيم به مدرسه تلويزيوني ايران نگاه كردم بعد از نقاشي هام عكس گرفتم و مطالعه كردم پست بعدي نقاشي هامو ميذارم خانواده همچنان از غيب شدن بستني ها و كيك هاشون متعجبن حالا كه تو خونم همش معدمو شرمنده...