نسريننسرين، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره
باباي نسرينباباي نسرين، تا این لحظه: 53 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره
مامان نسرينمامان نسرين، تا این لحظه: 43 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره
كلاس زبانكلاس زبان، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره
كلاس خوشنويسيكلاس خوشنويسي، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره
كلاس نقاشيكلاس نقاشي، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره
كلاس تكواندوكلاس تكواندو، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره
كلاس يو سي مثكلاس يو سي مث، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره
تاسيس وبلاگمتاسيس وبلاگم، تا این لحظه: 4 سال و 12 روز سن داره
كتابخانه اتاقمكتابخانه اتاقم، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره
ديدار من با قصه ها عوض ميشوندديدار من با قصه ها عوض ميشوند، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره
دوستي با آوينا جونممممم پرنسسي ترين دوست دنيادوستي با آوينا جونممممم پرنسسي ترين دوست دنيا، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

دخـــــــــــnasrinـــــــــــتـري از جــنــــــــســــ پايــــيز

خاطرات پرنسسي با رويا هاي پاييزي

***Welcome***

سلام!                                                                                                                                      🦄اسم من نسرينه، يه پرنسس فانتزي با انگيزه نويسنده گي 🦄

 

📔 📔 📔 رويا هاي من در دفاتري سراسر عشق و شوق خلاصه شده 📔 📔 📔

 

عضو انجمن پرنسس هاي ني ني وبلاگ

 

  السا در رويا هاي برفي من پادشاهي ميكند...

 

 

 

the snow glows white on the mountain tonight

امشب سفيدي برف روي كوه ها مي درخشد

not a foot print to beseen ردپايي ديده نميشه

A kingdom of isolation and ir looks like l m the pueen يك پادشاه تنها(در انزوار)به نظر ميرسد من ملكه هستم

The wind is howling like the swirling storm inside باد غرش ميكند مثل گردش طوفان درون

Couldn t keep it in نميشود آن را مهار كرد

 

 

Be kind So thatyon are truly a Princess, not in appear ance                                    مهربان باش طوري كه در حقيقت پرنسس گونه باشي نه در ظاهر                                      

تيانا ملكه  رودخانه مهرباني رويا هاي من

 Life is sometimes

زندگي گاهي سادست گاهي سخت
                                                 
But you can be happy with your efforts
         اما با سعي و خوبي ميشه بود خوشبخت            

 

 

          

 
Where dark woods hide secrets and mountains are fierce and bold
Deep waters hold reflections of times lost long ago
I will hear their every story, take hold of my own dream
Be as strong as the seas are stormy, and proud as an eagle's scream
 
جایی که جنگل های تاریک اسرار را پنهان می کنن وکوه ها درنده و جسورند
  ،آب های عمیق بازتابی از زمان های از دست رفته مدت ها پیش را نگه می دارند
  من همۀ داستان هایشان را خواهم شنید، رویای من را نگه دار
مانند دریاهای طوفانی قوی باش، و مانند فریاد عقاب مغرور باش

 

I See the Light

روشنایی رو می بینم

All those days watching from the windows

همه اون روزهایی که فقط از پنجره بیرون رو نگاه می کردم

All those years outside looking in

همه اون سالهایی که بیرون رو فقط از توی اتاقم تماشا می کردم

. Or a perfect daughter
یا یه دختر کامل(بی نقص)
Can it be, I'm not meant to play this part?
یعنی میشه؟من قصد ندارم این نقش رو بازی کنم

Now I see that if I were truly to be myself
حالا میبینم  اگر من واقعا میخواستم خودم باشم,
I will break my family's heart.
قلب خانواده ام را می شکستم

                                                                                                              

 

Dancing bears
خرس های رقصان

Painted wings
بال های رنگی
Things I almost remember
همه آن چیزی است که به یاد می آورم
And a song someone sings
و کسی دارد آوازی می خواند
Once upon a December
یکی از روزهای ماه دسامبر

💓اورورا ملكه مهربانيستــــــ در قصر بلورين رويا هاي منــــ💓

 

مهربان باش همچون سفيد برفي؛ به پارك وبلاگ ديزني لندي منـــــ خوش اومديـــ

Tell me, princess, now when did you last let your heart decide?

بهم بگو ، پرنسس ، که اخر سر کی به قلبت اجازه دادیی که تصمیم بگیره؟

I can open your eyes

میتونم چشم هات رو باز کنم

Take you wonder by wonder

ببرمت و شگفتی ها رو یکی یکی نشونت بدم

Over, sideways and under on a magic carpet ride

            بالا ،پایین دنیا را با قالیچه ی پرنده   

A whole new world

یه دنیای کاملا جدید

سرزمینِ عجایبه این‌جا، دست‌هامو بگیر! «آلیسم»!
خونِ رگ‌هامو وام می‌گیرم تا همه ماجرا رو بنویسم ...

سرزمینِ عجایبه این‌جا، باغیه از گلای آدم‌خوار
مردمش تخمه می‌شکنن وقتِ رقصِ محکوم روی چوبه‌ی دار


 

And I'd be there for you

من اونجا پیشت بودم 0

Here I am, so try to forgive me

من اینجام، پس سعی کن منو ببخشی

I don't believe in fairytales

من به داستانای تخیلی اعتقادی ندارم

Here we are with nothing but honesty

ما اینجاییم، و تنها چیزی که برامون مونده راستگوییه

I've had enough, I'm not gonna stay

دیگه بسمه، دیگه نمیمونم

 

                                         When's it my turn                                            كي نوبت منه     

Wouldn't I love, love to explore that shore up above

آیا دوست ندارم ، دوست دارم این ساحل را در بالا کشف کنم

        Out of the sea 

    خارج از دریا

اولين روز خرداد

سلام اميدوارم حال همتون مث طبيعت خرداد باشه اين ماه زيبا شروع شد و آغازي براي خاطرات خوب و بد و اميدوارم توي اين ماه زيبا شاهد اتفاقات و موفقيت هاي تك تك شما باشم ... وخوش به حال  كسي كه خرداد ماه امسالشو مفيد بگذرونه و يه سلام ويژه به خرداد ماه عزززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززيزمممممم                                                                                      &n...
1 خرداد 1399

آهنگ گيسو گمند

I See the Light روشنایی رو می بینم Lyrics from "Tangled" Performed by Mandy Moore and Zachary Levi (the woman singer) (A) All those days watching from the windows همه اون روزهایی که فقط از پنجره بیرون رو نگاه می کردم All those years outside looking in همه اون سالهایی که بیرون رو فقط از توی اتاقم تماشا می کردم All that time never even knowing توی تمام اون مدت هیچوقت نمی دونستم Just how blind I've been که چقدر غافل بودم (B) Now I'm here, blinking in the starlight حالا اینجا هستم و توی نور ستاره ها چشمام رو باز و بسته می کنم Now I'm here, suddenly I see الان اینجام و یهو می بینم...
30 ارديبهشت 1399

وبلاگ نازم امروز يكماهه شد

سلام امروز وبلاگم يكماهه شد... و يه تولد مفصل ميخوام تو وبم برپا كنم 😍 اين كيك مجازي يك ماهه شدن وبلاگم اين هم تم مجازي اگه كيك رو خوردين و يه وقت دستاتون خامه اي شد با اين دستمال كاغذي ها دستتونو پاك كنين 😀 تو اينا قراره دور هم ميوه و شربت بخوريم 👆   اينم از يه ظرف ژله پر از احساس                                                     &nbs...
29 ارديبهشت 1399

tune princess and pop star

When I was young, I played for fun وقتی جوانتر بودم،برای سرگرمی بازی میکردم Made up the words, nobody heard هیچکس کلماتی که میساختم رو نمیشنید But now I see all eyes on me اما الان میبینم که همه ی چشمها دارن به من نگاه میکنن And suddenly I'm in a dream و دقیقا من توی رویام I got a feeling now من  الان یه احساسی پیدا کردم Everything's right somehow همه چیز یه جوری درسته Here I am, being who I want من اینم،اونی که میخوام هستم Giving what I got چیزیو که گرفتم میدم Never a doubt now  حالا هیچ شکی نیست Here I go burning like a spark اینجایی که میرم یه چیز براق سوزش آور هست  Light up the dark agai...
29 ارديبهشت 1399

داستان پرنسس سوفيا

روزي روزگاري تو سرزميني بزرگ و زيبا دختر كوچولوي مهربوني بنام سوفيا زندگي ميكرد. سوفيا و مادرش با اينكه فقير بودن اما زندگي شيرين و خوبي داشتند. اونا با دوختن كفش براي مردم زندگي رو ميگذرودن. يك روز مادر سوفيا كفش هاي زيبايي دوخت كه تا به حال ندوخته بود، سوفيا از مادرش خواست كه اون كفش ها رو براي پادشاه سرزمينشون ببره و به اون هديه بده. پادشاه رولند با ديدن كفش ها هيجان زده شد اون از محبت سوفيا و مادرش خيلي خوشحال شد. پادشاه رولند كه از مهربوني سوفيا و مادرش خوشش اومده بود، از مادر سوفيا خواست تا با اون ازدواج كنه. چند روز بعد مادر سوفيا و پادشاه باهمديگه ازدواج كردن. سوفيا براي هميشه به قصر اومد. زندگي جديد سوفيا شروع شده بود ولي عادت كردن...
29 ارديبهشت 1399
107972 4 5 ادامه مطلب

من تصميم دارم........

سلام امروز يه روز خاصه........چرا؟ من امروز20 ص از كتاب قصه ها عوض ميشوند1 رو خوندم و الانم دارم قصه ها عوض ميشوند2 رو ميخونم كلي با ابي جووووووونم رويا پردازي كردم                                                                                &nbs...
28 ارديبهشت 1399